جایگاه و شخصیت سعدی در ادب پارسی

 جایگاه و شخصیت سعدی در ادب پارسی

محمد سعید معزالدین

 به نام خداوند جان آفرین

حــکيم ســخن در زبــــان آفـــرين

خـــــداونــد بخشــنــده دست گير

کريـم خــطا بخش پــوزش پـــذير

عزيزي که هر که از درش سر بتافت

به هــر در که شــد هيچ عزت نيافت

کريــــم السجـــايـــا جميـل الــشيم 

نبــي الــبــرايــــا شــفـيـع الامــــم

امــــام رســــــل پـيـشـواي سـبـيـل 

امــين خـــــدا مـهـبـط جــبرئيــــل

شـفـيـع الــوري خـواجـه بعث و نشر 

امـــام الـهـدي صــدر ديــوان حـشر

کليـمـي کـه چـرخ فلک طور اوست 

هــمه نــورهـــا پــرتــو نـور اوست

شــفـيـع مــــــطاع نــبـي کـــــريم  

قــسيــم جــسيــم نــسيــم وســيـــم

يـتيمـي کــه نــاکرده قـرآن درست  

کتب خـــــانه چنــــد مــلت بشست

چــو صيتش در افــواه دنيـــا فتـــاد   

تــزلــزل در ايــوان کسري فتـــــاد

شـبـي بــرنشست از فـلک بـرگذشت

به تمکين و جـــاه از مــلک درگذشت

چنــان گرم در تيــه قـــربت بــراند

که بــرســدره جبــريـل ازو بازمـاند

بــــدو گفت ســـالار بيت الـــحرام

که اي حــامـل وحي بــرتـر خـــرام

چـــو در دوســتي مــخـلصم يـافتي

عنــــانم ز صـحبت چـــرا تـــا فتي

بگفتــــا فـــراتــر مــجـالم نمـــاند

بمـــانـــدم که نيــروي بــالم نمـاند

اگر يـکسر مــوي بــرتـــر پــــرم

فــــروغ تـــجـلي بـســوزد پــــرم

چـــه نعــت پسنديـــده گويم تــرا

عــليک الســــلام اي نـبي الــــورا

درود مــــلک بـــر روان تــو بــاد

بـــر اصـحـــاب و بـر پيروان توباد

خـــــدايـــــا بـه حق بني فـــاطـمـه

که بــــر قـــولم ايمــان کنم خاتمه

اگر دعـــوتــم ردکـنـي ور قبــول

مــن و دسـت و دامــان آل رســول

نــدانـم کــدامين ســـخــن گويمت

کـــه والا تـري ز آنچه مـن گويمت

تـــرا عــز لــولاک تمــکين بس است

ثـنـــاي تــــو طــــه و يـس بـس است

چـــه وصـفـت کنــد سعـدي ناتمام

عــليک الصلــوه اي نـبـي الســـلام

      با عرض سلام به همه شما ميهمانان عزيز، استادان گرانقدر، دانشمندان، اديبان، پژوهشگران، دانشجويان و همه دوستداران زبان و ادبيات فارسي.

    براي شناخت بيشتر سعدي بايد گذشته سعدي را بررسي کنيم و ببينيم که سعدي در چه خانواده اي به دنيا آمد، چگونه رشد کرد و پرورش يافت و چگونه سعدي، سعدي شد.

    اگر از سعدي تجليل مي شود صرفاً به لحاظ لطافت هاي ادبي و ظرافت هاي خاص گفتار و نوشتار او نيست بلکه مي خواهيم هم از لفظ و هم معني تجليل کنيم.

 سعدي در يک خانواده مذهبي و روحاني پا به عرصه وجود مي نهد و تحصيلات مقدماتي را در شيراز مي گذراند. در خردسالي پدر خود را از دست مي دهد، اما در همان ايام کوتاه ، تربيت پدرانه و خانوادگي تاثيرات مثبتي بر روح و روان او مي گذارد.

    در شيراز تحصيلات خود را ادامه مي دهد اما روح تشنه اش سيراب نمي شود و به نظاميه بغداد مي رود و در آن جا در رشته هاي مختلف تحصيل مي کند. در رشته فقه، اصول فقه، حديث شناسي، زبان و ادبيات عربي تبحر پيدا مي کند.

    نثر مسجع او نشانگر تسلط بر زبان عربي است. همچنين فن وعظ و خطابه   را که در آن جا کلاسهاي خاصي براي اين فن بود فرا مي گيرد و فارغ التحصيل ارشد و ممتاز وعظ و خطا به آن زمان نظاميه بغداد مي شود.

     در نتيجه اندوخته هاي گران و سفرهاي فراوان و يادداشت و نگارش مطالب ارزنده درباره سير و سياحت ، دو کتاب خويش را ترتيب مي دهد که چکيده يک عمر تجربه ارزشمند اين شخصيت فرهيخته است.

   عوامل اصلي در ساختار شخصيت او شامل تربيت و اصالت خانوادگي، تحصيلات ديني و محيط هاي فرهنگي و سفرهاي ويژه و ديدار با شخصيت ها و همچنين مردم عادي، سعدي را اين چنين مي سازد که نثر و نظم او براي ديگران اثر بخش مي شود.

    در مورد مذهب او سخن هاي مختلفي مي گويند و بعضي اوقات برخي از متعصبان موجب کدورت اذهان مسلمان ها مي شوند.

    سعدي يک مسلمان محب اهل بيت ( ع ) است که از شعرهايش مشخص است. او وحدت انديش و تقريب باور است.

 متعصب و فرقه گرا نيست.

    سعدي طرفدار اتفاق و اتحاد و همبستگی است:

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آري به اتفاق جهان مي توان گرفـت

        در مورد تصوف او هم بعضي ديدگاه هاي خاصي دارند که به او جفا مي کنند.

   سعدي اهل عرفان مثبت است که در آن تصوف و عرفان اصيل نمايان است. زيرا شخصيت هاي اين گونه به دنبال پوست نبودند،بلکه به دنبال مغز بودند. ‘گواه آن را می توان در گفتار و روش و منش زندگي آن ها جستجو کرد.

   سعدي دين را در متن زندگي دخالت مي داده و کسي نبوده که در گوشه اي بنشيند و عزلت اختيار کند وکتابي تدوين کند. البته به بزرگان متصوفه احترام گذاشته است. از شيخ شهاب الدين سهروردي، شيخ عبدالقادر گيلاني، بايزيد بسطامي، معروف کرخي و تني چند از عارفان در کتاب خود نام برده و از آنان به نيکويي يادکرده است.

   بوستان سعدي که آن را «سعدي نامه» هم مي گويند بيش از چهار هزار بيت دارد و در بحر متقارب سروده شده است و به سبک شاهنامه است. البته لفظ و سخن خاص خود را دارد با لطافت هاي ويژه سعدي، گرچه بر وزن شاهنامه است. شما وقتي آن را مي خوانيد احساس نمي کنيد که شاهنامه است و همين طور شاهنامه را که مي خوانيد فکر نمي کنيد که داريد بوستان را مي خوانيد.

     سعدي يک انسان اجتماعي است که در زمينه اخلاق فردي، اجتماعي، تربيت و مناسبات خانوادگي و حتي شيوه حکومت داري، سخن و حرف دارد. در ابواب مختلفي که در کتاب او هست از عدل و احسان، شور و مستي،تواضع و قناعت، رضا، تربيت، شکر و عافيت،توبه و سپس مناجات سخن مي گويد.

   گلستان سعدي پربارترين نثر فارسي است که در کمتر از سه ماه نوشته شده است. ولي دست مايه آن تجارب ارزشمندي است که در سفرهاي مختلف، در ديدار با شخصيت ها و مردم عادي، اماکن گوناگون و همچنين تحصيلات فراواني که داشته به دست آمده است. گلستان شامل اخلاق و پند و اندرز است و ذکر حوادثي که نتايج اخلاقي و تربيتي در بردارد.

        سعدي به دنبال نقل حادثه نيست. بلکه به دنبال اين است که از آن براي بهبود زندگي انسان ها نتيجه بگيرد.

   گلستان ، تصوير جهان و زندگي است. تصوير زيبايي ها و زشتي ها و واقعيات زندگي که هنرمندانه بيان شده است.

   در گلستان به زنان عنايت خاص شده است. شما مي دانيد معمولاً مردها را به عنوان قهرمان داستان ها انتخاب مي کنند و يـا بعضي نويسنده هـا به زنان پرده نشين در حکايت هـا نقش خاصي نمي دهند. اما در سيزده مورد قهرمان داستان سعدي زن است و او در مورد آن ها سخن گفته است.

   نثر سعدي در گلستان، نثر مسجع است، اما به گونه ابتکاري که ثقيل و سنگين نيست. کلماتي را انتخاب کرده و به هم پيوسته که طنين موسيقي و آهنگ مناسب و موزون و دلنواز را به گوش مي رساند.

   بيشتر اشعار گلستان از خود سعدي است و جالب اين است که اين ابيات براي شاهد مثال نيست بلکه براي ادامه مطلب است، از نثر به نظم مي آيد و مطلب را کامل مي کند.

   در زمينه قصيده خوب هنرمندي کرده هر چند حوزه عمل سعدي بيشتر غزل است.

 غزلش سرشار از اشتياق، احساسات رقيق و دقيق و عاشقانه، ساده و روان و در سبک خاص خود.

 غزل سعدي سهل ممتنع است و هر شاعري گمان مي کند مي تواند در اين عرصه وارد شود. اما در برابر هنرمندي او ناتوان مي شود.

     من بار ديگر از شرکت همه شما استادان و دانشجويان زبان و ادبيات فارسي و هنر جويان کلاسهاي هنر تشکر مي کنم

 و سخن خود را با اين بيت شعر از سعدي به پايان مي برم.

سعدي اگر عـاشقي کني و جواني

عشق محمد بس است و آل محمد

      مشروح اين مقاله توسط سعيد معزالدين در همايش بزرگداشت شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي در تالار اجتماعات خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در لاهور پاکستان ايراد شده است.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *