آزادی بیان

آزادی بیان
نویسنده : آیة اللّه جوادی آملی

یکی از انواع آزادی، آزادی بیان است، بحث آزادی بیان یکی از بحث انگیزترین موضوعات جوامع بشری در دنیای معاصر است زیرا این مقوله به دلیل ماهیت خاصی که دارد، از طرفی جزء مهمترین حقوق اساسی افراد در جوامع بوده و از سوی دیگر: همواره با منافع ارباب قدرت و دیدگاه های اقتدارگرایانه به نحوی در تعارض بوده است. در این مقاله در آغاز به تعریف آزادی بیان اشاره می شود و سپس به آزادی بیان در اسلام با توجه به منافع دینی و اسلامی پرداخته می شود. می توان آزادی بیان را این گونه تعریف کرد:

«آزادی بیان حق طبیعی است که همه افراد آدمی به مقتضای انسان بودن خود، به طور یکسانی از آن برخوردار و به موجب آن در بیان اندیشه و فکر خود، تا جایی که موجب نقض حقوق دیگران و اصول ارزشی مورد احترام جامعه نشود، مجازند.»

بر اساس این تعریف، اولاً: آزادی بیان یک حق طبیعی برای همه افراد انسان است و ثانیاً همه افراد به طور یکسان از آن برخوردارند که می توانند اندیشه و فکر خود را ابراز کنند و ثالثاً محدود به دو چیز است اول: موجب نقض حقوق دیگران نشود. دوم: موجب نقض اصول ارزشی مورد احترام جامعه نشود.

برخی گفته اند: آزادی بیان به این معناست که افراد گذشته از این که به خاطر دانستن عقیده مخالف، چه در امور دینی و چه در امور سیاسی نباید تحت پیگرد قرار گیرند. بلکه باید بتوانند در عمل عقیده خود را ابراز نمایند و برای اثبات و احیاناً به دست آوردن همفکران دیگر درباره آن تبلیغ کنند.(۱)

مبنای این تلقی از آزادی بیان آن است که تعارض افکار از نظر علمی و سیاسی موجب رشد علم و افکار مردم است و می تواند منافع زیادی برای جامعه دربر داشته باشد چنان که سلب این آزادی موجب رکود افکار و علوم بشری است و در نتیجه سبب اختلال حرکت تکاملی جامعه و افراد می گردد.

برخی نیز گفته اند(۲) آزادی بیان به معقول و نامعقول تقسیم می شود و در آغاز به انواع آزادی بیان به وجه نامعقول می پردازد و سپس به وجه معقول آن اشاره می کند.

انواع آزادی نامعقول

۱ـ موضوعیت پیدا کردن خود بیان: با

۲ـ برخی اشخاص هستند که سخنان خودشان برای خودشان اهمیت زیادی دارد و گمان می برند که آن سخنان برای دیگران نیز دارای اهمیت است. از این رو از راه دلسوزی، برای مردم جامعه با عشق و علاقه به بیان آن ها می پردازند در حالی که برای دیگران آن اهمیت و ارزش را ندارد.

۳ـ برخی می خواهند در جامعه خود را مطرح کنند ولی چون وسیله ای برای طرح خود در جامعه ندارند به آزادی بیان متوسل می شوند تا با طرح سخنان غیر مفید و احیاناً مضرّ خود را مطرح کنند.

۴ـ با توجه به پیدایش تکنولوژی و زندگی ماشینی، برخی جوامع گرفتار یکنواختی ملال آور در زندگی خود گشته اند. از این رو برای بر داشتن سدّ یکنواختی ملال آور، سخنان جالب و تکان دهنده، اما بی معنا و یا ضد واقعیات را به قصد بر هم زدن چرت خواب آلودگان، بیان می کنند اما نمی دانند که بر طرف کردن ملال یک نواختی زندگی با این گونه سخنان مانند آن است که کسی آب به صورت خواب آلوده و یا شخص مبتلا به کسالت بپا شد، این کار کسالت او را بر طرف نکرده است و بیداری را برای او به ارمغان نیاورده است و زمینه هشیاری او را فراهم ننموده است، از این رو بعد از گذشتن لحظه هایی، دوباره آن کسالت خود را نشان می دهد. اما بیدار کردن و هشیاری افراد راه معقول و بیان منطقی را می طلبد. به گفته مولوی:

خویشتن مشغول کردن از ملال باشدش قصد از کلام ذوالجلال
کاتش وسواس و غصّه را زان سخن بنشاند و سازد دوا
بهر این مقدار آتش شاندن آب پاک و بول یکسان شد به خن
آتش وسواس را این بول و آب هردو بنشاندند همچون خمر و خواب
لیک اگر واقف شود زین آب پاک که کلام ایزد است و روحناک
نیست گردد وسوسه کلی زجان دل بیابد ره به سوی گلستان(۳)

و در جایی دیگر در نقش بیان در فتنه انگیزی می گوید:

این زبان چون سنگ وخم آهن وش است و آن چه بجهد از نوبان چون آتش است
سنگ و آهن را مزن برهم گزاف گه زروی نقل و گه از روی لاف
زان که تاریک است و هر سو پنبه زار در میان پنبه چون باشد شرار
ظالم آن قومی که چشمان دوختند وز سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند(۴)

آزادی بیان معقول

آزادی بیان معقول آن آزادی است که مطابق اصول و قوانین مفید انسانی باشد، نه آن که هر چیزی را که دلخواه باشد می توان با هر شکلی از سخن بیان کرد از این رو می توان مواردی از آزادی معقول را به این صورت بیان کرد!

۱ـ در میدان علوم مربوط به جهان طبیعت مانند جمادات، نباتات و گیاهان، حیوانات و جانوران و همه موضوعاتی که در عرصه طبیعت، ابعاد مادی دارند و دانشمندان در همان ابعاد مادی آن ها دست به کار می شوند، هرگونه اندیشه و عقیده و بیان با تذکر به کیفیت شناخت که آیا قطعی است یا ظنّی است یا احتمالی، آزاد است و می توان بدون هیچگونه محدودیت به تجزیه و تحلیل واقعیت های مادی عالم همت گماشت.

۲ـ در میدان علوم انسانی و هستی شناسی کلی که مستقیم یا غیر مستقیم در تفسیر انسان در دو قلمرو «آن چنان که هست و آن چنان که باید» تأثیر می گذارد نظارت و تحقیق انسان های آگاه و متخصص و عادل ضرورت دارد و به عبارت دیگر در میدان علوم انسانی و هستی شناسی رعایت سه شرط آگاهی، تخصص و عدالت لازم است.

زیرا اشخاصی که حق تبیین سرنوشت یک اندیشه را در اختیار دارند چه بسا که حق تعیین سرنوشت فکری و عقیدتی و به طور کلی سرنوشت بعد معنوی حیات را که ملاک تکامل است در اختیار دارند، از این رو اگر این اشخاص از اصول و محیط به اندیشه مورد تحقیق آگاه باشند و فقط میدان محدود خود همان نظریه را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند. ممکن است آن اندیشه نوظهور را مردود شمارند و به عبارت دیگر: شرط آگاهی برای این است که بررسی و تحقیق کنندگان با اشراف و احاطه فراگیرتر درباره آن اندیشه تلاش کنند. از باب مثال، ممکن است برای شناخت صحیح یک قاعده حقوقی گذار محقّق راستین به مسائلی از فرهنگ و روان شناسی و علوم سیاسی بیفتد که اگر حقوق دان از آن مسائل آگاهی نداشته باشد و بگوید: من درباره یک قاعده حقوقی تحقیق می کنم و نیازی به آگاهی های فرهنگی و روان شناسی و سیاسی ندارم، از فهم آن قاعده حقوقی ناتوان بماند. اما لزوم شرط تخصص برای آن است که شخص غیر متخصص، نسبت به اندیشه نوظهور بیگانه است. از این رو سخنانی را مطرح می کند که فاقد اعتبار و ارزش است.

اما لزوم شرط عدالت که منشأ آن احساس تعهد است، آن است که اگر عدالت نباشد اولاً در هر اندیشه نوظهوری اظهار نظر می کند اگرچه شایستگی آن را نداشته باشد و ثانیاً اگر محقق غیر عادل، اندیشه نوظهوری را محکوم کند با این که در واقع صحیح بوده است به صاحب اندیشه و جامعه خیانت کرده است و اگر اندیشه باطلی را تصدیق نماید، به جامعه خیانت کرده است.

بهرحال انسان باید بداند، ابزار و بیان واقعیات مفید به حال بشر، چه در قلمرو مادی و چه در قلمرو معنوی، نه تنها آزاد است، بلکه کسی که اطلاعی از واقعیات و حقایق داشته باشد و قدرت بیان و تبلیغ آن ها را در خود احساس کند و در عین حال، ساکت بماند و مردم را از دریافت آن حقایق و واقعیات محروم سازد، هم در دنیا و هم در آخرت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.

آزادی بیان در قرآن

در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که دلالت بر آزادی بیان خصوصاً لزوم بیان حق می کند که به چند نمونه آن اشاره می شود.

۱ـ «یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون»(۵) ای اهل کتاب، چرا حق را به باطل می پوشانید و حق را کتمان می کنید در حالی که شما می دانید، و در آیه دیگری فرمود:

۲ـ «انّ الذی یکتمون ما انزلنا من البیّنات و الهدی من بعد بیّنّاه للناس فی الکتاب اولئک لعنهم اللّه و یلعنهم اللاعنون»(۶)؛ کسانی که کتمان می کنند آن دلایل آشکار و هدایت را که فرستادیم بعد از آن که آنها را برای مردم آشکار کردیم، آنان هستند که خدای سبحان بر آنان لعنت می کند و لعنت کنندگان نیز به آنان لعنت می فرستند.

از این آیات استفاده می شود که اظهار حق لازم و کتمان و مخفی کردن آن ناروا است.

۳ـ در برخی آیات، بیان حق را لازم دانسته و فرمود: «و ذکّر فانّ الذکری تنفع المؤمنین»(۷) تذکر بده چون یاد آوری و تذکر دادن برای مؤمنان سودمند است.

۴ـ و در سوره زمر فرمود: «فبشر عباد الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه اولئک الذی هدیهم اللّه و اولئک هو اولواالالباب»(۸) بشارت ده به آنان که سخن را می شنوند و از بهترین آن پیروی می نمایند، اینان، کسانی هستند که خداوند هدایتشان فرموده و اینان همان خردمندانند از این آیه استفاده می شود، که انتخاب و پیروی بهترین گفتار در جایی ممکن است که آزادی بیان و گفتار وجود داشته باشد تا در مقایسه با یکدیگر بهترین سخنان مشخص و پیروی گردد.

علاوه به آیات فوق، وظائف و دستوراتی برای مسلمانان مقرر گردیده که انجام هر یک از آن ها مستلزم وجود آزادی بیان برای پیروان دین است و آن ها عبارتند:

۱ـ امر به معروف و نهی از منکر

اسلام بر اساس دستور امر به معروف و نهی از منکر مسلمانان را موظف کرده است که با تشخیص «معروف» و «منکر» وظیفه دارند که راه گسترش معروف و زدودن منکر از پیکر جامعه با هر وسیله ممکن تلاش نمایند و با این کار سلامت جامعه را از انحرافات داخلی و خارجی تضمین کنند و از فساد مسلمانان و انحراف جامعه جلوگیری نمایند.

«کنتم خیر امّة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر»(۹) امتیاز شما امت مسلمان به این است که امر به معروف و نهی از منکر می کنید.

۲ـ مشورت

در قرآن و روایات اسلامی مسلمانان تشویق به امر به مشورت شده اند تا در پرتو آن معضلات و مشکلات فردی و اجتماعی را حل کنند و از تشویق و ترغیب به مشورت و استفاده از آراء و نظرات دیگران به روشنی معلوم می شود که اسلام، خواهان محیطی است که انسان ها بتوانند، آزادانه در آن رأی و عقیده خود را اظهار کنند تا در پرتو تضارب آراء موافق و مخالف گزینش بهترین رأی میسّر گردد و گرنه حق اظهار عقیده و نظر در موضوع مورد مشورت و تشویق و ترغیب به آن جایگاهی نخواهد داشت.

در سوره آل عمران خطاب به پیامبر اکرم(ص) فرمود: «وشاورهم فی الامر»(۱۰) در کارها با مردم مشورت کن و در سوره شوری فرمود: «و امرهم شوری بینهم»(۱۱) یکی از ویژگی های مؤمنان آن است که در امور با مؤمنان مشورت می کنند.

علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: «اضربوا بعض الرأی ببعض یتولد منه الصواب امخضوا الرأی مخض السفاء»(۱۲)

برخی از آراء را بر برخی دیگر عرضه کنید که رأی درست این گونه پدید می آید. همچون شیری که برای بیرون کردن کره آن در میان مشک می ریزند و بهم می زنند.

۳ـ نصیحت و خیرخواهی

پیامبر اکرم (ص) فرمود: «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته»(۱۳) مسلمانان نسبت به هم مسئولیت دارند و باید خیرخواه یکدیگر باشند بر این اساس مسلمانان موظف هستند که نسبت به آحاد مسلمانان به ویژه پیشوایان دین، خیرخواه و نیک اندیش باشند و آنان را از طریق ارائه نظرات خیرخواهانه و اصلاحی یاری رسانند و با انتقاد سازنده که منشأ آن تعهد اسلامی است آنان را از فرو غلطیدن در مسیر انحراف ها باز دارند. حضرت امیر(ع) فرمود: «وامّا حقی علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحة فی المشهد و المغیب»(۱۴) حق من بر شما وفاء به عهد و نصیحت و خیرخواهی در حضور و غیاب من است.

۴ـ لزوم برخورد با بدعت ها

عالمان دین مسئولیت سنگینی را در برابر افکار انحرافی و بدعت آمیز برعهده دارند و آن این که حق را آشکار کنند و بدعت ها را بازشناسی کنند در غیر این صورت مشمول لعنت الهی خواهند شد.

«اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة اللّه»(۱۵) آنگاه که بدعت ها در میان امّت من آشکار شد عالمان می بایست علم خود را آشکار کنند و گرنه مشمول لعن خدا می گردند.

حدود آزادی بیان

اسلام آزادی بیان را در جامعه پذیرفته اما برای آن حدود و مقرراتی در نظر گرفته که در آن چارچوب به بیان واقعیت و حقایق بپردازند که مهمترین آن ها عبارتند از:

۱ـ ممنوعیت توهین به مقدّسات

یکی از محدودیت های آزادی بیان، خودداری از توهین به مقدسات اسلامی است اساساً اهانت به مقدسات دیگران و برخورد غیر منطقی، نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه موجب انزجار و تنفّر و برانگیختن عکس العمل طرف مقابل می شود و چنین عملی در هیچ نظامی پذیرفته نیست.

اسلام مسلمانان را از اهانت به مقدّسات دیگران بر حذر داشته و فرمود: «ولاتسبّوا الذین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدواً بغیر علم»(۱۶) کسانی که غیر خدا را می خوانند، دشنام ندهید، زیرا آن ها همین کار را با خدای شما خواهند کرد.

حضرت علی(ع) در جنگ صفین به یارانش که به شامیان دشنام می دادند، فرمود: «انی اکره لکم ان تکونوا سبّابین»(۱۷) من خوش ندارم شما دشنام دهنده باشید. اما اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو کنید به سخن راست نزدیک تر و عذرپذیرتر بود، به جای دشنام آنان می گفتید: خدایا، خون ما و آن ها را حفظ کن و آنان را اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند، پشیمان شده به حق برگردند.

۲ـ ممنوعیت هتک حیثیت

حیثیت و آبروی انسان در جامعه اسلامی حرمت و احترام دارد و کسی حق ندارد، این آبرو و حیثیت را به بهانه آزادی بیان هتک کند و به او اهانت نماید.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من ردّ عن عرض اخیه کان له حجاباً من النار»(۱۸) هر کس پرده (از روی آبروی برادر خود بردارد، پرده هایی از آتش او را فرا می گیرد).

امام صادق(ع) فرمود: «من روی علی مؤمن روایة یریدبها شینه و هدم مروّته لیسقط من اعین الناس اخرجه اللّه من ولایته الی ولایة الشیطان»(۱۹) کسی که چیزی را به قصد تحقیر و کوباندن شخصیت افراد و ساقط کردن آن ها از چشم مردم نقل کند خدای سبحان او را از ولایت خود به ولایت شیطان پیروی خواهد ساخت.

و در روایت دیگری فرمود: «اذلّ الناس من اهان الناس»(۲۰) خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار بدارد و در روایت دیگری فرمود:

« انّ اللّه عز و جل خلق المؤمن من عظمة جلاله و قدرته فمن طعن علیه او ردّ علیه قوله فقد ردّ اللّه»(۲۱) اخلاق مؤمن از بزرگی و عظمت و توانایی اوست پس طعن و تمسخر او یا رد گفتار او رد خداوند است.

از این بیان ها استفاده می شود که حفظ کرامت، آبرو و حیثیت دیگران از محدودیت های آزادی بیان است.

۳ـ ممنوعیت افشاء اسرار و شایعه پراکنی

حفظ اسرار افراد یا نظام بر هر انسانی لازم و افشاء آن ها خیانت به افراد و نظام به حساب می آید از این رو در اسلام اولاً: از خیانت نهی شده و فرموده: «یا ایهاالّذین آمنوا لاتخونوا اللّه و الرسول»(۲۲) ای مؤمنان به خدا و پیامبرش خیانت نورزید.

مردمانی را که اخبار و اطلاعات را بدون تحقیق و بررسی در جامعه منتشر ساخته و اعتماد عمومی را متزلزل می سازند مورد نکوهش قرار داده و خواستار ارجاع شایعه ها به صاحب نظران گردیده است.

«و اذا جائهم امر من الامن او الخوف اذاعوابه و لو ردّوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم»(۲۳) هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آن ها برسد بدون تحقیق آن را شایع می سازند و اگر آن را به پیامبر(ص) و پیشوایان ارجاع دهند از ریشه های مسائل آگاه خواهند شد.

۴ـ ممنوعیت توطئه

هیچ مسلمان یا شهروندی در زیر لوای نشر و تبلیغ افکار، نمی تواند اغراض فاسد سیاسی خود را تعقیب کند و هوای مخالفت و کینه توزی و براندازی را در سر داشته باشد. در غیر این صورت با او برخورد خواهد شد ماجرای تخریب «مسجد ضرار» توسط پیامبر اکرم(ص) بر این مبتنی بود که گروهی با اهداف توطئه گرانه و براندازی نظام اسلامی قصد داشتند از مسجد کمین گاهی برای کفار و نقطه نفوذی برای بیگانگان فراهم آورند.

«الّذین اتخذوا مسجداً ضراراً و کفرا و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب اللّه و رسوله من قبل ولیحلفن ان اردنا الا الحسنی و اللّه یشهد انهم لکاذبون».(۲۴)

آنان که مسجدی ساختند برای زیان به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه بین مؤمنان و کمین گاهی که با خدا و پیامبرش مبارزه کرده اند. آنان سوگند یاد می کنند که نظری جز نیکی نداشته ایم اما خدای سبحان گواهی می دهد که آنان دروغگو هستند.

بنابراین مطالب: اصل آزادی اسلام در اسلام پذیرفته شده است اما چون حفظ امنیت اجتماعی و دفاع از حقوق همه افراد لازم است و یا ایجاد هرج و مرج و ضربه زدن به حیثیت افراد یا توهین به مقدّسات موجب زوال حفظ امنیت یا حیثیت افراد می شود، ممنوع می باشد.

پی نوشت ها:

۱٫ درآمدی بر حقوق اسلامی، ص ۲۷۰٫

۲٫ حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، ص ۴۲۱٫

۳٫ مثنوی معنوی.

۴٫ همان.

۵٫ سوره ذاریات، آیه ۵۵٫

۶٫ سوره آل عمران، آیه ۷۱٫

۷٫ سوره بقره، آیه ۱۵۹٫

۸٫ سوره زمر، آیه ۱۷ ـ ۱۸٫

۹٫ سوره آل عمران، آیه ۱۱۰٫

۱۰٫ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹٫

۱۱٫ سوره شوری، آیه ۳۸٫

۱۲٫ غررالحکم، ص ۷۱٫

۱۳٫ میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۲۷٫

۱۴٫ نهج البلاغه، خطبه ۳۴٫

۱۵٫ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۴٫

۱۶٫ سوره انعام، آیه ۱۰۸٫

۱۷٫ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶٫

۱۸٫ بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۵۳٫

۱۹٫ بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۶۸٫

۲۰٫ همان، ص ۱۴۲٫

۲۱٫ همان.

۲۲٫ سوره انفال، آیه ۲۷٫

۲۳٫ سوره نساء، آیه ۸۳٫

۲۴٫ سوره توبه، آیه ۱۰۷٫

پاسدار اسلام- شماره۲۸۳

 



دیدگاهها بسته است.