آزادي بيان در قرآن و سيره پيشوايان

آزادي بيان در اسلام
چكيده
آزادي موهبتي است الهي كه خداي متعال به انسان عطا فرمود اما از آنجا كه انسان موجودي ضعيف است، براي او هم حجت دروني (عقل) و هم حجت بيروني (پيامبران) قرار داد تا انسان را به سوي كمال و اهداف عاليه الهي رهنمون سازند ولي در عين حال بشر در انتخاب راه صواب و خطا آزاد است. در اين مقاله نويسنده با استفاده از آيات، روايات، سيره پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه عليهم‏السلام ثابت مي‏كند اسلام نه تنها به پيروان خود، آزادي اظهار عقيده در تمامي عرصه‏هاي عقيدتي، سياسي و اجتماعي را مي‏دهد و كتمان حق را حرام و بيان حقايق را براي مردم واجب مي‏داند بلكه براي غير مسلمانان قائل به آزادي بيان مي‏باشد و در اين راستا در برخورد با انديشه‏هاي مخالف اسلام، دستور مي‏دهد كه با حكمت، موعظه حسنه و جدال احسن با آنها مناظره شود. اسلام علاوه بر آزادي نطق و بيان، آزادي قلم را نيز در اين رديف قرار داده است كه البته آزادي قلم آميخته با آزادي نطق و بيان مي‏باشد و هر يك ملازم ديگري است. بايد توجه داشت كه اسلام در عين حالي كه آزادي بيان و قلم را براي همگان، در جامعه اسلامي پذيرفته است ولي حدود و مقرراتي را براي آن مشخص كرد تا جامعه دچار هرج و مرج نگردد.
تبيين موضوع
آزادي انسان در انتخاب عقيده، امري است ضروري. تسخير قلوب كه لازمه باور و ركن اعتقادات است با اكراه ممكن و ميسّر نمي‏گردد. از اين رو اسلام، آزادي انتخاب و ايمان آگاهانه را به عنوان اصلي از اصول اساسي مكتب، پذيرفته و مردمان را از اكراه و اجبار بر دين باز داشته است. قتال و جنگ نيز، نه به خاطر دعوت و اجبار بر دين كه در راه رفع موانع دعوت و جلوگيري از فتنه و ستم، تشريع و تجويز شده است.
آنچه به دنبال اين موضوع، بايد مورد بحث قرار گيرد، آزادي بيان و انتشار عقيده مي‏باشد، كه آيا در اسلام انسانها از چنين حقي برخوردار هستند يا خير؟
تبيين واژه بيان
راغب اصفهاني درباره اين واژه مي‏نويسد:
«بين: يقال بان و استبان و تبيَّن… و البيانُ، الكشفُ عن الشي‏ء و هو اعمٌّ من النطق، مختص بالانسان و يسمي ما بين به بيانا.»۲
همچنين بيان در لغت به معناي آشكار كردن و روشن ساختن، هويدايي، ظاهر كردگي و سخن رسا و فصيح كه از ما في الضمير خبر دهد، مي‏باشد.۳
قاموس قرآن نيز مي‏نويسد:
«بان: آشكار و ظاهر شد، گويند بان الشي بيانا؛ يعني آشكار و روشن شد. انظر كيف تبين لهم الايات (مائده / ۷۵)، بيان به معني كشف و از نطق اعم است و اسم مصدر نيز مي‏آيد: هذا بيان للناس و هدي (آل عمران / ۱۳۸)، خلق الانسان علمه البيان (رحمن / ۴)، ثم انّ علينا بيانه (قيامه / ۱۹)، در مجمع البيان، تبيان و بيان هر دو يك معني دارد.»۴
از مجموع معاني لغوي بر مي‏آيد كه ممكن است بيان، به وسيله نطق يا كتابت و يا اشاره باشد كه در هر حال مطلبي را آشكار ساخته و پرده از روي آن بر مي‏دارد. امروزه بيان در قالب سخنراني، مطبوعات، كتاب، اعلاميه و رسانه‏ها و… نمود مي‏يابد.
اهميت و ضرورت آزادي بيان
بدون شك، آزادي از بزرگترين نعمتهاي زندگي و از گرانبهاترين سرمايه‏هاي سعادت مادي و معنوي انسان است. ميل به آزادي و حريت با سرشت بشر آميخته شده و از مطبوع‏ترين و گواراترين تمايلات طبيعي آدمي است. در انديشه اسلامي، تكريم انسان كه آيات متعدد قرآن و روايات مأثوره، بيانگر آن است، مفهوم بسيار لطيف و در عين حال وسيع و گسترده‏اي دارد كه همه ارزشها و خوبيها و كمالات انساني، از جمله آزادي را در خود جاي داده و اصلي است محكم و متقن در معرفي و بيان مقام و منزلت انسان؛ از اين روي، حريت، نه تنها يكي از حقوق مسلّمه انسان بلكه از مشخصات و حدود و موجوديت او به شمار آمده است. آفريدگار جهان با همه سلطه و سيطره‏اي كه بر همه موجودات دارد، انسان را در حدود و اختياراتي كه بدو بخشيده است، مطلقا، ملزم به عمل نساخته و فعاليت او را مانند حيوانات محدود به قواي طبيعي و غريزي ننموده، بلكه تنها به وسيله امر، نهي و ارشاد به عواقب امور، افعال و حركات او را تحت انضباط و انتظام در آورده و سرنوشت انسان را به اراده و اختيار او دانسته است.
در مكتب اسلام، بيدار ساختن انسانها و رهانيدن آنان از قيد و بندهاي گوناگون و بندگي انسانهايي همانند آنان، از عاليترين هدفهاي انبيا به شمار مي‏رود.
«و يضع عنهم إصرهم و الاغلال كانت عليهم»۵
نيل به آزادي و نجات خويش از انواع بندگيهاي پنهان و آشكار، از مهمترين مقاصد هر مسلماني است كه مي‏بايست همواره در تشويق باشد تا مبادا لحظه‏اي در يكتاپرستي و توحيد، در تزلزل افتد و طوق بندگي و عبوديت غير خدا را بر گردن نهد و در نتيجه، گوهر ارزشمند آزادي را به رايگان از دست بدهد.
با چنين تلقي و نگرشي كه اسلام به منزلت انسان و مرتبت او دارد، نسبت به خصوص آزادي بيان و اظهار عقيده، كه از مهمترين مظاهر آزادي انساني است، ديدگاه اسلام بخوبي روشن مي‏گردد زيرا اسلام، آن را جزء حقوق مسلّم انساني شمرده و به انسان، از آن جهت كه انسان مي‏باشد اين آزادي را داده است.
در همين راستا، بيان و قلم كه جلوه‏هاي اين نوع آزادي است مورد تقديس و تكريم قرار گرفته است۶ و خداوند متعال، نعمت بيان را در رديف نعمت خلقت و آفرينش انسان برشمرده و به قلم و آنچه از آن مي‏طراود سوگند ياد نموده است.
امام صادق عليه‏السلام محيطي را كه در آن، آزادي‏بيان عقيده‏باشد، تبلور زندگي خوب و انساني مي‏شمارد. اسماعيل بصير مي‏گويد: امام صادق عليه‏السلام فرمود:
آيا شما مي‏توانيد در مكاني گرد آييد و با يكديگر به گفتگو بپردازيد و آنچه را كه مي‏خواهيد اظهار داريد و از هر كس انتقاد كنيد (بيزاري جوييد) و به هر كس مي‏خواهيد ابراز دوستي و محبت كنيد؟ گفتم: آري. فرمود: آيا زندگي و لذّت مفهومي جز اين دارد؟۷
رمز ترقي انديشه‏ها و بهره‏هاي ناشي از آن، در اظهار نظر و تضارب آرا نهفته است. ابتكار و خلاقيت، مرهون محيط آزاد اجتماعي مي‏باشد. آزادي گفتار، وحدت و همبستگي را در جامعه گسترش مي‏دهد و با كاهش حقد و كينه‏ها، نقاط ضعف، سستي و نارساييهاي پنهان يك جامعه را آشكار مي‏كند و در نهايت، مانع از بروز استبداد، اختناق و طغيان اجتماعي مي‏گردد.
در مقابل، جلوگيري از بروز افكار و عقايد، موجب تنبلي مغزها و سلب قوه ابتكار مي‏گردد. افراد، قالبي بار مي‏آيند، جوانه‏هاي استعداد مي‏خشكد، حركت و تحول افول مي‏كند. زمينه نفاق، اختلاف، پنهان كاري و نافرماني به وجود مي‏آيد و موجبات انحراف و بدعت نيز پديدار مي‏گردد.
گذشته از اين، جهات ديگري نيز در باره آزادي بيان مطرح است كه اهميت و حساسيت آن را آشكار مي‏سازد:
۱ـ در طول تاريخ، حكّام جائر از دين استفاده‏هاي ناروايي كرده‏اند و استبداد ديني را به خدمت مقاصد شوم خود در آورده‏اند. در تاريخ مسيحيّت سردمداران كليسا به نام دفاع از ديانت چه بسيار زبانها را بريده و قلمها را شكسته‏اند و در تاريخ اسلام نيز، با آن همه توصيه‏ها و سيره روشن پيشوايان صدر اسلام، به آزادي بيان، در زمان تسلط و نفوذ بني اميه و بني عباس، از ديانت سوء استفاده‏هاي بي شمار كردند و به اسم دين، به قلع و قمع بسياري از زبان‏آوران و بزرگان دين پرداختند. اين حركت پليد، در دوران خفقان حكومتهاي مستبد، از جمله معاويه، بنيان نهاده شد. در تحليل تاريخ اسلام، فصلي را به «پايان آزادي ابراز عقيده» اختصاص داده‏اند و معاويه را سردمدار اين جريان قلمداد كرده‏اند. در اين رابطه قضايايي را، همچون برخورد معاويه با حجر بن عدي و يارانش و مروان بن حكم با سود بن مخرمه و تهديد حجاج به قتل عبدالله بن عمر در پاسخ اعتراض وي به طولاني شدن خطبه نماز جمعه، اعتراض شخصي نسبت به طولاني شدن خطبه عقبة بن وليد و كشته شدن وي به خاطر اين اعتراض و نيز تهديد مردم مدينه توسط عبدالملك مروان به سبب سفارش وي به تقوا، نقل مي‏كنند.۸
۲ـ در مقابل، همواره استعمارگران از دموكراسي و آزادي عقيده و بيان سوء استفاده‏هاي بسياري كرده‏اند. به نام آزادي بيان و عقيده شديدترين ضربه‏ها بر آزادي وارد آورده‏اند و در لواي آن، بويژه در كشورهاي جهان سوم و اسلامي، به ايجاد تفرقه و مسلك سازي پرداخته‏اند و ارزشهاي والاي ديني و انساني را به بازي گرفته‏اند. جديدترين ترفند دشمنان آزادي را هم اينك در دفاع همه جانبه آنان از سلمان رشدي، مشاهده مي‏كنيم كه در لواي آزادي بيان و عقيده، به مقدسات ميليونها انسان توهين روا مي‏دارند و اين در حالي است كه به اسم دفاع از قانون، مانع آزاديهاي مشروع مسلمانان در انجام فرايض در بسياري از سرزمينهاي مدعي دموكراسي، مي‏شوند.
۳ـ اكثر صاحبنظران اسلامي اصل آزادي بيان را قبول دارند ولي در ابعاد آن دچار اختلاف شده‏اند.
بنابراين، ابعاد گوناگون موضوع، مي‏بايست مورد دقت قرار بگيرد. از جمله، آيا آزادي حقي است مربوط به همه انسانها و يا ويژه گروهي خاص؟
نكته ديگر، قلمرو اين آزادي است كه آيا تنها عرصه سياسي و اجتماعي را شامل مي‏شود و يا مسائل مربوط به عقيده و انديشه را نيز در بر مي‏گيرد؟
بايد مشخص گردد كه آيا در تمام مسائل اسلامي، اعم از اصول و فروع، حق تحقيق و تفحص وجود دارد يا اين كه به مسائل اجتماعي و سياسي اختصاص پيدا مي‏كند و مسلمانان، از اظهار نظر در مسائل اعتقادي و اصول دين محرومند؟ نكته ديگر اين كه حدود آزادي بايد بر اساس متون ديني معتبر مشخص گردد و گرنه اصل وجود حد و مرز براي آزادي، از جمله آزادي بيان، امري است عقلايي و مورد پذيرش همگان.
در تمامي ابعاد ياد شده، اختلاف نظر، تا مرز افراط و تفريط، وجود دارد. بر اين اساس، ارائه نظر، مبتني بر منابع معتبر اسلامي، با توجه به ابعاد مختلف، امري است لازم و ضروري كه ما در اين نوشتار بر آنيم تا به قدر امكان، به اين موضوع بپردازيم.
آزادي بيان در قرآن
الف) آزادي بيان براي مسلمانان
سؤال اين است كه آيا اسلام به پيروان خود، حق آزادي اظهار عقيده، در تمامي عرصه‏هاي عقيدتي، سياسي و اجتماعي را اعطا نموده است يا خير؟
در نصوص ديني وظايف و دستوراتي براي مسلمانان مقرر گرديده كه انجام هر كدام از آنها، مستلزم وجود آزادي بيان براي پيروان دين است و بدون آزادي بيان در متن دين، بويژه در قلمرو مسائل سياسي و اجتماعي، انجام چنين وظايفي امكان‏پذير نيست، از جمله:
۱ـ امر به معروف و نهي از منكر
جايگاه امر به معروف و نهي از منكر بر كسي پوشيده نيست. آيات متعدد قرآن و احاديث فراوان از ائمه معصومين عليهم‏السلام نشانگر عظمت و اهميت اين فريضه مهم ديني است. اسلام بر اساس اين دستور، مسلمانان را موظف نموده كه با تشخيص «معروف» و «منكر» در راه گسترش معروف و زدودن منكر از پيكر جامعه با هر وسيله ممكن، تلاش نمايند و بدين وسيله از فساد مسلمانان و انحراف جامعه و نظام اسلامي جلوگيري كنند و سلامت نظام اسلامي را از انحرافات داخلي و خارجي تضمين نمايند. انجام اين وظيفه مراتبي دارد كه زبان و قلم (بيان) از جمله مهمترين آنهاست.
منكر را، به دست و زبان و دل انكار مي‏كنند، اينان تمام خصال نيك را در خويش جمع نموده‏اند.۹
بنابراين، وجود چنين دستور مهمي در پيكره دين مبتني بر آن است كه اسلام آزادي بيان و ابراز عقيده را، به عنوان اصل مسلم، پذيرفته باشد و به پيروان خود اجازه ابراز عقيده در برابر انحرافات فردي و اجتماعي داده باشد، تا اين كه زمينه مساعد براي اجراي اين واجب فراهم گردد و گرنه اين همه تأكيد در مورد امر به معروف و نهي از منكر بي معنا و به دور از واقعيت خارجي خواهد بود.
مشورت
مسأله تشويق به مشورت، ريشه در قرآن، سنت و سفارشهاي ائمه عليهم‏السلام دارد كه انسانها را همواره در راستاي حل معضلات، مشكلات و رهيابي به نظرات صائب به مشورت راهنمايي كرده‏اند.
«… من شاور الرجال شاركهم في عقولهم.»۱۰
در اهميت مشورت و نظرخواهي از ديگران همين بس كه خداوند، به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله با اين كه عقل كامل بوده و با وحي الهي ارتباط دارد، فرمان مي‏دهد كه با اهل نظر مشورت كند.
«… وَ شاورهم في الامر…»۱۱
بر اساس اين دستور الهي، پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله با ياران خود در موارد متعدد مانند: جنگ بدر، احد، خندق و… به رايزني و مشورت مي‏پرداخت و به آنان اجازه اظهار نظر و انتقاد مي‏داد و گاهي از رأي خويش، به منظور احترام به رأي و نظر اكثريت صرف نظر مي‏كرد.
اساسا در اسلام، افكاري هستند كه نياز به بحث و بررسي دارند و بايد در جايگاه خود طرح و با بحث و گفتگو شفاف‏سازي شوند چنانكه اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام فرموده‏اند:
رأيها را برخي بر برخي ديگر عرضه كنيد كه رأي درست اينگونه پديد مي‏آيد، همچون شيري كه براي بيرون كردن كره آن، در ميان مشك مي‏ريزند و مي‏زنند.۱۲
يا در اهميت بهره‏گيري از ديدگاههاي ديگران و استقبال از افكار موافق و مخالف مي‏فرمايند:
براي خردمند سزاوار است كه رأي ديگران را به نظريات خود بيافزايد و دانسته‏هاي حكيمان را به دانستنيهايش اضافه كند.۱۳
از تشويق و ترغيب‏هايي كه در آيات و روايات، نسبت به شور، مشورت و استفاده از آراي ديگران شده، به روشني معلوم مي‏گردد كه اسلام، طالب محيط و جامعه‏اي است كه انسانها بتوانند در آن، آزادانه به اظهار رأي و عقيده خود در امر جامعه و يكديگر بپردازند، تا در پرتو تضارب آراي موافق و مخالف، گزينش بهترين رأي ميسّر گردد و گرنه حق اظهار عقيده، در موضوع مورد مشورت، تشويق و ترغيب به آن بي مورد خواهد بود.
۲ـ نصيحت و خيرخواهي
خيرخواهي كه در متون ديني از آن به «نصح» تعبير شده است، پايه و اساس آن، حديث معروف پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله : «كلُّكم راع و كلُّكم مسؤول عن رعيّته.»۱۴ مي‏باشد، كه مسلمانان را موظف مي‏نمايد تا نسبت به آحاد مسلمانان، بويژه پيشوايان دين خيرخواه و نيك انديش باشند و آنان را از طريق ارائه نظريات و انديشه‏هاي خيرخواهانه و اصلاحي، ياري رسانند و با انتقاد سازنده، كه نشأت گرفته از تعهد اسلامي باشد، آنان را از فرو افتادن در مسير انحرافها، بازدارند. در كتب روايي، محدّثين بزرگوار، بابي را به عنوان «ما امر النبي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بالنصيحة لائمة المسلمين»۱۵ اختصاص داده‏اند.
حضرت علي عليه‏السلام آن را از حقوق پيشوايان دين بر رعيّت، برشمرده است:
«و اما حقي عليكم فالوفاء بالبيعة و النصيحة في المشهد و المغيب.»۱۶
يعني: حق من بر شما (رعيّت) وفاي به بيعت و نصيحت و خيرخواهي در حضور و غياب من است.
همچنين در راستاي هر چه بهتر انجام گرفتن اين وظيفه مهم، به مسلمانان يادآور مي‏شود:
با من آن طور كه با جباران سخن مي‏گوييد، سخن مگوييد و چنانچه از روي ترس، از گفتن حق در برابر مردمان متكبر خودداري مي‏كنيد، با من از گفتن حق، خودداري نكنيد و با من با ظاهرسازي برخورد نكنيد و درباره‏ام گمان بي‏جا نبريد كه گفتن حق بر من سنگين باشد و يا بخواهيد مرا به بزرگي تعظيم كنيد، چون كسي كه حق و يا پيشنهاد و عدل بر او سنگين باشد، عمل بدان بر او سنگين‏تر است. پس، از سخن بحق و يا مشورت در عدل با من دريغ نورزيد.۱۷
۳ـ نهي از كتمان حق
از اصول ديگري كه لزوم آزادي بيان را تثبيت مي‏كند، حرمت كتمان حق و لزوم بيان حقايق براي مردمان است. بر اين اساس قرآن مي‏فرمايد:
«قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَي اللّهِ عَلي بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ ما أَنَا مِنَ‏الْمُشْرِكِينَ»۱۸
قرآن به پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمان مي‏دهد كه:
يعني: بگو اين راه من است كه با بصيرت و بينش، همگان را به سوي خدا دعوت مي‏كنيم، من و هر كسي كه راه مرا برگزيند و دعوت مرا دنبال كند و پاك است خدا و من از مشركان نيستم.
همانطور كه پيداست، پيامبران با بصيرت به دعوت مي‏پردازند و ديگران را هدايت مي‏كنند.
از سوي ديگر خداوند، در موارد متعدد، از كساني كه از روي هوس يا ترس و طمع به كتمان حق و خود سانسوري روي مي‏آورند، نكوهش كرده و خواستار تبيين حقايق شده است.
«لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»۱۹
يعني: چرا حق را با باطل پوشانده و آگاهانه به كتمان حق روي مي‏آوريد.
همچنين، كساني را كه از اداي شهادت سرباز زده و به اخفاي حقايق مي‏پردازند، ظالمترين مردم معرفي نموده است:
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللّهِ»۲۰
يعني: و چه كسي ستمكارتر است از آن‏كس كه گواهي و شهادت الهي را كه نزد اوست، كتمان مي‏كند.
در خصوص عالمان و دانشمندان، اين وظيفه سنگين‏تر مي‏شود. عالمان، مي‏بايست در وقتي كه افكار انحرافي و بدعت‏آميز آشكار مي‏شود، حق را از باطل آشكار كنند و بدعت را از سنت بازشناسانند و گرنه مشمول لعن الهي واقع خواهند شد:
آنگاه كه بدعت در ميان امّتم آشكار شد عالمان مي‏بايست علم خود را آشكار كنند و گرنه مشمول لعن خدا واقع مي‏شوند.۲۱
لزوم بيان حق و ممنوعيت كتمان، با آزادي بيان در تلازم است و گرنه جايي براي نكوهش از كتمان و لزوم بيان باقي نخواهد بود.
آنچه تاكنون ذكر شد تبيين اين نكته است كه در نظام اسلامي، مسلمانان حق آزادي بيان و اظهار عقيده در مسائل عقيدتي، سياسي و اجتماعي را دارند، البته با رعايت حدودي كه در جهت اين آزادي معين گشته تا وسيله‏اي براي تجاوز به ارزشهاي اسلامي و انساني ديگر نگردد، كه در ادامه، بدان اشاره خواهيم كرد.
ب ـ آزادي بيان براي غير مسلمان
در راستاي حفظ آزادي بيان عقيده براي غير مسلمانان، در نصوص ديني، وظايف و دستورهاي مهمي به مسلمانان، در برخورد با انديشه‏هاي مخالف داده شده كه تمامي آنها نشأت گرفته از پايبندي اسلام به دادن اين حق آزادي به غير مسلمانان است. از جمله:
۱ـ جدال احسن:
جدال احسن كه به معناي مجادله نيكو و كاوشي طرفيني براي يافتن و كشف حق مي‏باشد، از موضوعاتي است كه قرآن كريم در آيات متعدد به آن تشويق و ترغيب كرده و آن را شيوه برخورد با مخالفان و منكران رسالت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله شمرده است از جمله:
«ادْعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»۲۲
يعني: با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به طريقي كه نيكوتر است مناظره كن.
«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»۲۳
يعني: با اهل كتاب، جز به روشي كه نيكوتر است مجادله نكنيد.
تعبير به «احسن» تعبير جامعي است كه تمام روشهاي صحيح و مناسب مناظره و مباحثه را شامل مي‏شود، چه در الفاظ و محتواي سخن و چه در آهنگ گفتار و حركات ديگر.
بدون شك، اين ترغيب و تشويق در صورتي ارزشمند و با معناست كه شريعت مقدس اسلام، به طرف مقابل فرصت ابراز عقيده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و انديشه خويش آزاد گذاشته باشد و گرنه در صورت نبود ميدان براي بيان و اظهار عقيده به مخالفان، دستور به جدال احسن، بي‏معنا خواهد بود.
۲ـ گزينش بهترين:
هر انديشه‏اي، به مقدار سهمي كه از واقع‏نمايي داشته باشد، مورد احترام اسلام است. از اين رو، قرآن كريم مسلمانان را به انتخاب بهترين انديشه و سخن دعوت مي‏كند؛ زيرا انسان بر اساس فطرت، حق و رشد را طالب است و به هر سخني كه گوش مي‏دهد به آن اميد گوش مي‏دهد كه در آن حقي بيابد.
«… فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»۲۴
يعني: بندگان مرا بشارت ده، آنهايي كه به سخنان گوش فرا مي‏دهند و بهترين آن را برمي‏گزينند.
طبق اين آيه شريفه، خداوند بندگان راستين خود را كساني مي‏داند كه به سخناني كه گفته مي‏شود، بدون در نظر گرفتن گوينده و خصوصيات ديگر، گوش فرا مي‏دهند و با نيروي عقل و خرد بهترين آنها را بر مي‏گزينند و هيچ‏گونه تعصب و لجاجتي در كار آنان نيست و هيچ گونه محدوديتي در فكر و انديشه آنان وجود ندارد. آنان جوياي حقند و تشنه حقيقت، هر جا آن را بيابند از آن استقبال مي‏كنند.
قرآن كريم، شخص پيامبر اسلام را نمونه عالي سعه صدر و تحمل آراي مخالف مي‏شمرد به گونه‏اي كه از جانب برخي نادانان مورد سرزنش قرار مي‏گيرد و به حضرتش مي‏گويند: «هو اُذُنٌ» او گوش است.
قرآن در پاسخ اينان مي‏فرمايند: «قل اُذُنُ خَيْرٍ لكم»۲۵: نيكو گوشي براي شماست.
۳ـ برهان‏طلبي:
قرآن مجيد، افزون بر آن كه پيروان خود را به تبعيت از دليل و برهان فراخوانده است، همواره از مخالفان و معارضان خود نيز، دليل و برهان طلب مي‏كند. به عنوان نمونه در مقام احتجاج با مشركان مي‏فرمايد:
آيا علاوه بر خداوند خدايي وجود دارد؟ اگر راست مي‏گوييد دليل و برهان خويش رابياوريد.۲۶
در مقام تخطئه پندارهاي غلط اهل كتاب، همين معنا را يادآور شده و مي‏فرمايد:
گفتند: جز آنان كه يهودي يا نصراني باشند به بهشت داخل نخواهند شد. اين آرزوهاي ايشان است، بگو: اگر راست مي‏گوييد برهانتان را بياوريد.۲۷
لازمه تحدي و برهان‏طلبي قرآن اين است كه اسلام به مخالفان آزادي داده است، تا آرا و عقايد خود را بي‏پروا و با استدلال و برهان، بيان كنند. در غير اين صورت، تحدي (برهان‏طلبي) بي‏معنا خواهد بود.
۴ـ نقل آرا و نظرات مخالفين:
يكي ديگر از شيوه‏هاي قرآن در مقام برخورد با آرا و انديشه‏هاي مخالفان، اين است كه، كفرآميزترين سخن آنان را همراه با استدلالهايشان نقل مي‏نمايد و سپس به نقد و ايراد آن مي‏پردازد.
«قال الذين كفروا…»، «قال الذين اشركوا…» و تعبيرات مشابه آن، بيانگر اين حقيقت است و به تعبير استاد شهيد مرتضي مطهري اگر مادّيين و غير خداپرستان افكاري داشته‏اند و استدلالهايي كرده‏اند همان است كه در كتب مذهبي آمده و بر زبان ائمه عليه‏السلام جاري شده و بدين وسيله به ثبت رسيده است.۲۸
اين شيوه قرآن دليل بسيار روشن ديگري است بر اين كه نه تنها مخالفان در بيان عقيده و آراي خويش آزادند كه مسلمانان به ثبت و ضبط دقيق نظرات آنان، كه ضرورت يك برخورد صحيح با افكار ديگران است، تشويق شده‏اند. از نصوص ديني كه به طور خلاصه بدان اشاره شد، به اين نتيجه مي‏رسيم كه از ديدگاه اسلام، آزادي بيان، حتي براي ملحدان و منكران دين، امري روشن و بديهي است و همه افراد، مجازند در برابر منطق اسلام به بحث و استدلال بپردازند و نظر خود را ارائه دهند و ابراز انديشه و عقيده از جانب هر كس كه باشد محترم است و مسلمانان موظف به برخورد صحيح و نيكو با سخنان و عقايد مخالف مي‏باشند.
مطلب ديگر كه در تأييد نصوص ياد شده، داراي اهميت فراوان مي‏باشد، برخورداري اسلام از منطق قوي، در برابر مخالفان فكري خويش است. از سيره پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه اطهار عليهم‏السلام در گفتگو با صاحبان عقايد و آراي باطل نيز مي‏توان بر آزادي بيان استدلال كرد.
آزادي بيان در سيره معصومان
شيوه برخورد پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه معصومين عليهم‏السلام با افكار مخالف بخوبي بيانگر وجود محيطي آزاد براي بيان انديشه‏هاي مخالف در اسلام است. از سيره اين بزرگان به روشني، مي‏توان دريافت كه آنان نه تنها با گفتار، كه در عمل نيز سعي داشته‏اند محيطي سالم براي تضارب آرا در جامعه ايجاد نمايند، همگان، بدون ترس و دلهره آنچه را مي‏انديشند بيان كنند و به نقد و بررسي آراي ديگران بپردازند.
بنابراين، شناخت و آگاهي از اين سيره سند زنده و گويايي است بر حقانيت ادعاي ما در زمينه آزادي بيان در اسلام.
الف) سيره پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله
با نگاهي گذرا به تاريخ اسلام در مي‏يابيم كه علماي ملتهاي مختلف از يهود، نصاري، دهري، مشرك و… به مدينه، مركز حاكميت اسلام، مي‏آمدند و در كمال آزادي به اظهار عقايد خويش مي‏پرداختند. ساعتها با پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مناظره و گفتگوي عقيدتي داشتند و آن حضرت، با سعه صدر كامل و به دور از تنگ‏نظريها و حساسيتهاي بي مورد، به سخنان آنان گوش مي‏داد و با استفاده از باورهاي خود آنان، به اقامه دليل بر حقانيت اسلام و رسالت خويش مي‏پرداخت.
به عنوان نمونه، به يكي از مناظرات آن حضرت با علماي اديان ديگر، اشاره مي‏كنيم:
علي عليه‏السلام فرمود: روزي علماي يهود، نصاري، دهريه، زرتشتيان، و مشركان عرب نزد پيامبر جمع‏شدند.
يهوديان گفتند اي محمد: ما معتقديم عزير پسر خداست. آمده‏ايم تا ببينيم تو چه مي‏گويي. اگر از ما پيروي نمايي، پس ما بحق از تو پيشي داريم و اگر مخالفت نمايي با تو مخاصمه مي‏نماييم.
علماي ديگر نيز، پس از بيان عقايد خود، جمله‏هايي همانند يهوديان به زبان آوردند و آن حضرت را به مناظره دعوت كردند. پس از آن، پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، با كمال متانت به هر يك از آنان پاسخ گفت؛ بدون اين كه در مقابل عقايد باطل آنان تندي و خشونت نشان دهد و يا اظهار ناراحتي نمايد.۲۹
اين شيوه برخورد، از جانب پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به گونه‏اي مستمر در زندگي آن حضرت وجود داشته است، چنان كه در روايتي آمده است:
امام حسن عسكري عليه‏السلام از پدرش سؤال مي‏كند كه آيا پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله با يهود و مشركان، مناظره و محاجّه داشته است. امام، در پاسخ به استمرار اين سيره اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: آري، مناظره‏هاي بسيار زيادي داشته‏اند. امام، سپس برخي از آيات را كه، بيانگر مناظره و محاجه پيامبر با يهود و اهل كتاب است، نقل مي‏كند و آنگاه مناظره‏اي از پيامبر را با سران مشركان قريش، به عنوان نمونه مي‏آورد.۳۰
ب) سيره علي عليه‏السلام
علي عليه‏السلام همانند پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از رويارويي و استماع سخنان پيروان ديگر اديان، اظهار ناراحتي نمي‏كردند؛ بلكه با آغوش باز از آنان استقبال مي‏كردند و با آنان به بحث و گفتگو مي‏پرداختند. علماي اديان، با كمال آزادي، عقايد، پرسشها و شبهات خود را مطرح مي‏كردند و علي عليه‏السلام نيز، با كمال احترام به سخنان آنان گوش مي‏دادند و سپس به آنها پاسخ مي‏گفتند. حتي در برخي از موارد، مانع از برخوردهاي تند و خشن در برخي از مسلمانان در برابر شبهات و يا پرسشهاي اهل كتاب و يا زنادقه مي‏شدند و با برخوردهاي منطقي عملاً نشان مي‏دادند كه در برخورد با آراي مخالف، تنها منطق و استدلال كارساز است و بس.
به عنوان نمونه: روزي علي عليه‏السلام ، در مسجد سخنراني مي‏كرد و عده‏اي از مسلمانان و غير مسلمانان به سخنان وي گوش مي‏دادند. آن حضرت فرمود:
«سلوني قبل ان تفقدوني…»
پيش از آن كه از ميان شما بروم هر چه مي‏خواهيد از من سؤال كنيد، تا به شما پاسخ بگويم.
مردي از يهوديان با كمال آزادي گفت:
«ايها المدعي لما لايعلم و المتقدم لما لايفهم أنا اسألك فاجب.»
اي كسي كه ادعا مي‏كني چيزي را كه نمي‏داني و پيش‏داوري مي‏كني آنچه را كه نمي‏فهمي. اينك سؤال مي‏كنم، جواب ده.
اصحاب امام خشمگين شدند و در انديشه بودند كه به آن مرد تعرض كنند. حضرت آنان را از اين كار منع كرد و فرمود:
او را رها كنيد… با فشار و زور و بدون منطق و دليل، حجتهاي الهي را نمي‏توان ثابت كرد.۳۱
سپس حضرت، رو به آن مرد يهودي كرد و فرمود: سؤالات خود را مطرح كن تا پاسخ گويم. او نيز تمام شبهات خود را طرح و پاسخ آن را دريافت كرد.
علي عليه‏السلام با اين برخورد منطقي، سيره حسنه‏اي را استحكام بخشيد كه مي‏بايد سرمشق همه مسلمانان، بويژه عالمان و مبلغان دين، در برخورد با افكار مخالف، قرار گيرد.
ج) ساير ائمه عليهم‏السلام
سيره و برخورد عملي ديگر امامان و رهبران الهي، بيانگر استمرار سيره پيامبر و امام علي عليه‏السلام ، در برخورد با عقايد و شبهات اربابان اديان مختلف مي‏باشد.
در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا عليهم‏السلام ، كه تقريبا محيطي آزاد براي گسترش معارف اسلامي پديد آمده بود و امامان، فرصتي را در راه نشر فرهنگ اسلام و تفسير قرآن پيدا كرده بودند، افراد گوناگوني را، از غير مسلمانان، مشاهده مي‏كنيم كه آزادانه در محضر آنان رفت و آمد مي‏كردند و به بحث و تحقيق، درباره عقيده خود مي‏پرداختند و سؤالات و شبهات خود را با كمال آزادي در آن مجالس مطرح مي‏كردند و ائمه نيز، با متانت و احترام، به آنان پاسخ مي‏گفتند. گاه، اين قبيل مناظرات، در مدينه و در مسجد پيامبر، انجام مي‏گرفت. امام صادق عليه‏السلام و شاگردانش، نه تنها به منع آنان نمي‏پرداختند كه با كمال خوش‏رويي به سخنان آنان گوش فرا مي‏دادند و به مناظره و مباحثه با آنان مي‏پرداختند. اشخاصي همانند ابن ابي العوجاء، ابو شاكر ديصاني و… در مجالس ائمه عليه‏السلام حاضر مي‏شدند و افكارشان را در زمينه خداشناسي، نبوت و… بيان مي‏كردند و درباره قرآن و پيامبر اسلام به مناقشه مي‏پرداختند و ائمه عليه‏السلام نيز، بدون برانگيختن احساسات و يا طرد آنان، به مناقشات آنان پاسخ مي‏دادند.
يك نمونه اين برخوردها را از زبان يكي از محلدان مي‏شنويم:
ابن ابي العوجاء، با رفقاي مادي مسلكش، در مسجد پيامبر نشسته بودند و درباره شخصيت پيامبر و انكار صانع عالم، سخن مي‏گفتند. مفضّل، كه از شاگردان امام صادق عليه‏السلام بود، وقتي سخنان كفرآميز آنان را شنيد، برآشفت و فرياد زد: «اي دشمنان خدا خالق و مدبّر را انكار مي‏كنيد؟!» ابن ابي العوجاء، كه مفضّل را نمي‏شناخت گفت:
از كدام گروهي؟ اگر از اهل كلامي، بيا با هم به بحث بنشينيم و اگر از ياران جعفر بن محمد هستي كه او با ما، اين گونه سخن نمي‏گويد. گاهي حرفهاي تندتر و كفرآميزتر از اينها كه شنيدي، در محضر وي مي‏گوييم، ولي او با كمال بردباري و متانت، حرفهاي ما را مي‏شنود و صبر مي‏كند، تا جايي كه كلمه‏اي باقي نماند و در مدتي كه ما سخن مي‏گوييم چنان با دقت و حوصله حرفها و دلايل ما را گوش مي‏دهد كه ما گمان مي‏كنيم، تسليم عقيده ما شده است و پس از آن، با ملايمت تمام و مهرباني و با جملاتي كوتاه و پر مغز شروع به ارائه پاسخ مي‏كند. تو اگر از ياران او هستي بسان او با من سخن بگو.۳۲
در پرتو اين گونه برخوردها بود كه علماي اهل كتاب، مشركان و مادّيين آن زمان، اظهار عجز و ناتواني مي‏كردند و خاضعانه سر تسليم فرود مي‏آوردند و يا حداقل حاضر مي‏شدند به سخناني كه نفي باورهاي آنان را در پي داشت گوش فرا دهند.
در زمان امام رضا عليه‏السلام ، مأمون عباسي، يكي از تشكيل‏دهندگان اين مجالس مناظره و مباحثه بود. پس از آمدن امام رضا عليه‏السلام به خراسان، مأمون به فضل بن سهل دستور داد كه علماي اديان مختلف را براي مناظره با امام رضا عليه‏السلام دعوت كند. علماي زيادي از اهل اديان مختلف، در آن جلسه شركت داشتند، از جمله، جاثليق (اسقف نصرانيان)، رأس الجالوت (رئيس و عالم يهوديان)، رؤساي صائبين، هربذ اكبر (عالم و رئيس زرتشتيان) و برخي ديگر از علماي زرتشتي و متكلمين زبردست از اديان مختلف و…
امام رضا عليه‏السلام در مجلس مناظره حاضر شدند و هر يك از افراد مذكور، عقايد، شبهات و سؤالات خود را با كمال آزادي مطرح ساختند و حضرت نيز با كمال آرامش و با استدلال از كتب خود آنان، به آنان پاسخ داد.۳۳
اين برخورد منطقي امام رضا عليه‏السلام چنان در اين جمع عالمان و دانشمندان غير مسلمان تأثير گذاشت كه برخي از آنان اسلام آوردند و از مدافعين اسلام شدند.
حدود آزادي بيان
از مطالب گذشته روشن شد كه اسلام، آزادي بيان و قلم را براي همگان، در جامعه اسلامي، پذيرفته، ولي حدود و مقرراتي را براي آن مشخص كرده است. اين محدوديتها و شرايط، بيش از آن كه مقرراتي دست و پاگير و سانسوري تحمل‏ناپذير باشد، دستور العمل‏هايي است در راستاي استفاده بهتر از آزادي، كه در صورت عدم رعايت آن، نه تنها آزادي همگان در جامعه تحقق پيدا نمي‏كند كه به مقوله ضد ارزش تبديل خواهد گرديد و هرج و مرج فرهنگي ايجاد خواهد شد. مهمترين محدوديتهايي كه در اين زمينه وجود دارد، عبارتند از:
الف) ممنوعيت توهين به مقدسات
يكي از مطالبي كه در مقام بيان عقيده و فكر مي‏بايست رعايت گردد، خودداري از توهين به مقدسات اسلامي است. اساسا، اهانت به مقدسات ديگران و برخورد غيرمنطقي، نه تنها كمكي، در اثبات مدعا و مطلب نخواهد داشت كه موجبات تنفر، انزجار و عكس العمل طرف مقابل را نيز بر مي‏انگيزاند و چنين عملي در هيچ شرايطي، از كسي پذيرفته نيست.
اسلام مسلمانان را از اهانت به مقدسات ديگران بر حذر داشته و مي‏فرمايد:
كساني كه دعوت به غيرخداوند مي‏كنند (كفار) را دشنام ندهيد؛ زيرا آنها نيز همين كار را با خداي شما خواهند كرد.۳۴
حضرت علي عليه‏السلام وقتي در جنگ صفين شنيد كه يارانش شاميان را دشنام مي‏دهند فرمودند:
من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد اما اگر كردارشان را تعريف و حالات آنان را بازگو مي‏كرديد به سخن راست نزديكتر و عذرپذيرتر بود. خوب بود به جاي دشنام آنان مي‏گفتيد: خدايا! خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهي به راه راست هدايت كن تا آنان كه جاهلند حق را بشناسند و آنان كه با حق مي‏ستيزند پشيمان شده به حق باز گردند.۳۵
خود نيز، اجازه توهين به مقدسات اسلامي را تحت هيچ عنواني، تحمل نمي‏كند و براي توهين كننده به مقدسات اسلامي مجازاتهاي شديدي را در نظر گرفته است.
ب) ممنوعيت هتك افراد
بايد در قلم و بيان، عرض و آبروي انسانها حفظ گردد و آزادي بيان را وسيله‏اي براي هتك شخصيتهاي محترم و بدگويي از يكديگر قرار ندهند.
امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد:
«اذل الناس من اهان الناس.»۳۶: خوارترين مردم كسي است كه مردم را خوار بدارد.
در روايت ديگر آمده است:
كسي كه چيزي را نقل مي‏كند و قصدش تحقير و كوباندن شخصيت افراد و ساقط كردن آنها از چشم‏مردم باشد خداوند او را از ولايت خود به طرف ولايت شيطان بيرون خواهد ساخت.۳۷
بنابراين، آبروي مسلمان داراي احترام است و يكي از وظايف مردم پاسداري از آن است.
پيامبر گرامي اسلام در اين باره مي‏فرمايد:
هر كس پرده‏اي از روي آبروي برادر خود بردارد پرده‏هايي از آتش او را فرا مي‏گيرد.۳۸
در روايت ديگر آمده است:
اخلاق مؤمن از بزرگي و عظمت و توانايي‏هاي خداوند است پس تمسخر اخلاق مؤمن يا رد گفتار او رد خداوند است.۳۹
شايان ذكر است كه حرمت توهين به اشخاص اختصاص به مسلمانان ندارد بلكه اهانت كافر ذمي نيز ممنوع و حرام است.
از همه اين دستورات بر مي‏آيد كه آزادي بيان محدود به حفظ كرامت، آبرو و حيثيت افراد است.
ج) ممنوعيت افشاي اسرار و شايعه‏پراكني و وجوب دفاع از حيثيت نظام
هر نظامي داراي اسراري است كه بر كتمان و مستور ماندن آن از ديد نامحرمان و نااهلان مي‏كوشد و آن كس كه مبادرت به افشا و كشف آن نمايد خائن محسوب مي‏شود و آزادي بيان از وي سلب مي‏گردد.
نظام اسلامي نيز، از اين برنامه جدا نبوده و داراي اسراري است كه هيچ كس آزاد نيست به نشر و افشاي آن بپردازد.
قرآن كريم از پخش اطلاعات امنيتي مسلمانان صريحا نهي نموده و انتشار اسرار نظام اسلامي و مسلمانان را، گرچه به داعيه دلسوزانه باشد، به عنوان خيانت ياد كرده و مردم را از خيانت به خدا و رسول، كه در اينجا يكي از مصاديق بارزش همان افشاي اسرار اسلام مي‏باشد، بر حذر داشته است:
اي مؤمنان به خداوند و پيامبرش خيانت نورزيد.۴۰
همچنين قرآن كريم مردماني كه اخبار و اطلاعات را، بدون تحقيق و بررسي، در جامعه منتشر ساخته و اعتماد عمومي را متزلزل مي‏سازند، نكوهش كرده و خواستار ارجاع شايعات و اخبار به صاحب نظران و آگاهان گرديده است:
هنگامي كه خبري از پيروزي و شكست به آنها برسد، (بدون تحقيق) آن را شايع مي‏سازند و اگر آن را به پيامبر و پيشوايان، ارجاع دهند، از ريشه‏هاي مسائل آگاه خواهند شد.۴۱
آبرو و حيثيت نظام اسلامي نيز از مسائلي است كه بايد از تعرض دشمنان محفوظ بماند. در هتك حيثيت نظام، كه در مواردي به هتك حرمت اسلام بر مي‏گردد، هيچ كس آزاد نيست.
امام خميني قدس‏سره فرموده‏اند:
«تذكر خوب است، اما هاي و هوي خوب نيست… ما بايد در فكر اسلام باشيم… بايد فكر بكنيد كه اگر صحبتي بر خلاف باشد، كه يك وقت، خداي نخواسته، به حيثيت جمهوري اسلامي صدمه بزند، ازش جلوگيري كنيد. خودتان را بازداريد…در عين حالي كه بايد همه جا مناقشه باشد، لكن مناقشات طلبگي و مناقشات علمي…»۴۲
اما نكته‏اي كه مي‏بايست مورد دقت قرار بگيرد اين كه، مرز بين خيرخواهي و توطئه و مرز بين اموري كه مربوط به حيثيت، اسرار نظام و انتشار آن، مايه ضعف و سستي نظام است با اموري كه نشر آن موجب آگاهي مردم و تقويت نظام مي‏گردد، مرزي است دقيق، كه مي‏بايست به درستي تشريح گردد؛ چه بسا اشتباه بين اين دو، گاه، خسارت بزرگي را به بار آورده است و شخصيتهايي هتك شده‏اند.
د) ممنوعيت توطئه
از محدوديتهاي ديگر آزادي بيان و بلكه ساير آزاديها، حقوق سياسي و اجتماعي، آن است كه هيچ شهروندي در زير لواي نشر، تبليغ افكار، مكتب و حزب، اغراض سياسي فاسد را دنبال نكند و هواي براندازي را در سر نپروراند و گرنه، نظام اسلامي مجاز خواهد بود كه از نظر و آزادي بيان اين گونه افراد، جلوگيري كند. اين مسأله‏اي است كه محتاج به استدلال نيست و همه عقلا بر اين مطلب هم‏داستانند و در تمام كشورهاي مدعي دموكراسي نيز اين قاعده اعمال مي‏شود.
ماجراي تخريب «مسجد ضرار» و سوزاندن آن توسط پيامبر، بر اين مبتني بود كه گروهي، با اهداف توطئه‏گرانه، قصد داشتند از مسجد، كمينگاهي براي كفار و نقطه نفوذي براي بيگانگان فراهم آورند.
آنان كه مسجدي ساختند براي زيان به مسلمانان و تقويت كفر و تفرقه بين مؤمنان و كمين‏گاهي براي آناني كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده‏اند. آنان سوگند ياد مي‏كنند كه نظري جز نيكي نداشته‏ايم ؛ اما خداوند گواهي مي‏دهد كه آنان دروغگو هستند.۴۳
نكته مهم در سلب آزادي آنان، همان به كار گرفتن روش منافقانه و تزويري بود كه از ناحيه عده‏اي به ظاهر مسلمان، به وقوع پيوسته بود.
به همين دليل است كه امام خميني قدس‏سره ، خطاب به آن عده از روشنفكران كه به خاطر سلب آزادي انتشار روزنامه‏اي متخلف فرياد بر آورده‏اند، فرمودند:
«يك روزنامه‏اي، كه بر خلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است و بي اذن هم منتشر مي‏شده، جلويش گرفته مي‏شود، يك دفعه مي‏بينيم در روزنامه، آن طايفه از روشنفكران، شروع مي‏كنند به اعتراض كه خير. خوب، قلم آزاد است؛ اما هر قلمي و بياني آزاد است؟ اما هر بيان؟ يك بيان است كه مملكت را به دامن ابرقدرتها مي‏اندازد. آيا اين بيان آزاد است؟ باز هم بگوييم كه شما آزاديد به واسطه كلمه آزادي بايد حدود آزادي آن چيزي باشد كه ملت مي‏خواهد، نه اين كه بر خلاف ملت… آزادي موازين دارد.»۴۴
ه ) ممنوعيت سرپيچي از مقررات و تعهدات
از موانع و حدود ديگر آزاديهاي سياسي و آزادي بيان، سرپيچي از مقررات جامعه اسلامي و قراردادهاي نظام اسلامي، براي غير مسلمانان است.
نظام اسلامي، مي‏بايست در مقابل تعهدات، جان، مال و آزادي بيان و مذهب را براي اقليتها حفظ كند و آنان نيز ملزم به انجام وظايف و تعهدات خود هستند و در صورت وفاي به پيمان،حق آزادي بيان، تبليغ مذهب و انتشار كتاب را دارند و گرنه، حكومت اسلامي حق دارد از اعطاي آزادي به آنان خودداري كند.
بسياري از اين شرايط، ثابت و دائمي است كه هميشه بايد مراعات گردد، مانند عدم مصرف مسكرات و گوشت خوك در اماكن عمومي و عدم ازدواج با زنان مسلمان و عدم جاسوسي براي دشمنان و… برخي نيز تابع شرايط و قراردادهايي است كه حكومت اسلامي بر طبق مصالح طرفين، در ازمنه مختلف، با اقليتهاي دار الاسلام و دولتهاي ديگر، مي‏بندد.
دين اسلام اصل آزادي بيان را مي‏پذيرد اما محدوديتهاي طبيعي آن را به رسميت مي‏شناسد و البته اين تنها عالمان اسلامي نيستند كه مواردي را از موضوع آزادي بيان استثنا كرده‏اند بلكه عالمان غربي نيز در مواردي به محدوديت آزادي بيان اقرار كرده‏اند. از باب نمونه، اسپينوزا در «رساله مذهبي سياسي» خود مي‏گويد: «شهروندان مي‏توانند حق داوري كردن و بيان آشكار داوريهاي خويش را به شرط آن كه معارض با صلح نباشد حفظ كنند.»۴۵
دانشمندان اسلامي معتقدند:
«آزادي بيان در ديدگاه اسلام همراه با سفارشها و توصيه‏هايي است كه از اينها كشف مي‏شود هر آزادي بيان كه به ضرر مادي يا معنوي انساني، مورد بهره‏برداري قرار بگيرد، آزادي نامعقول خواهد بود».۴۶
از ديدگاه قرآن مجيد نيز نمي‏توان هر غذاي فكري را به جامعه تزريق كرد؛ زيرا پيامدهاي شومي در دنيا و آخرت به همراه دارد.
«إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ»۴۷
يعني: كساني كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكي براي آنان در دنيا و آخرت است.
آيه فوق صريحا دلالت دارد بر اين كه رواج فساد و فحشا به هرشكلي در جامعه ممنوع است.
اساسا در اسلام اصل بر آزادي (از جمله آزادي ابراز عقيده) است مگر دليل خلاف، آن را اثبات كند. حدود آزادي ابراز عقيده در مجامع علمي با مجامع عمومي متفاوت است.
الف) در مجامع علمي، در چارچوب ضوابط علمي (عرف رايج اهل علم) ابراز عقيده آزاد است و هيچ منع ديني ندارد. به اين معنا كه ابراز عقيده غيراسلامي و نقد آراي اسلامي در مجامع علمي و در حضور عالمان دين آزاد است. اين آزادي ابراز عقيده در مجامع علمي حاكي از قوت، متانت و استحكام انديشه اسلامي در مواجهه با ديگر آرا و انديشه‏هاست. در مجامع علمي تنها محدوديت آزادي ابراز عقيده، ضوابط علمي است.
ب) در مجامع عمومي، ابراز عقيده آزاد است با رعايت قيودي. دو قيد ابراز عقيده در مجامع عمومي عبارتند از:
۱ـ عدم ترويج، تبليغ و اشاعه آراي منافي اسلام.
۲ـ عدم تمسخر و تحريف آراي اسلامي.
واضح است كه قيود ياد شده متناسب با ميزان بلوغ جوامع ديني از سوي عالمان بصير دين در شرايط خاص زماني و مكاني تعيين مي‏شوند. ابراز عقايد مغاير (نه منافي) اسلام (بدون تبليغ و تمسخر و تحريف) با رعايت ضوابط در جامعه اسلامي آزاد است؛ به عنوان مثال اهل كتاب همواره در ابراز عقايد خود در جوامع اسلامي آزاد بوده‏اند.
بنابراين، آزادي بيان در حقيقت زير مجموعه آزادي اجتماعي و سياسي است. اين آزادي در اسلام ارزشها و مباني خاصي دارد، كه ساختار آن را روشن مي‏سازد. مقام معظم رهبري مي‏گويند:
«همين آزادي اجتماعي كه اين قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضايع كردن فراورده‏هاي ارزشمند معنوي يا مادي يك ملت به كار گرفته شود مضر است… ارزشها و حقايق ثابت مسلم اين آزادي را محدود مي‏كند.»۴۸
در مقابل، روسو متفكر فرانسوي مي‏گويد:
همه افراد بشر مساوي آفريده شده‏اند… كسي كه از آزادي صرف نظر كند از مقام آدميت، از حقوق و حتي از وظايف بشري صرف نظر نموده و هيچ چيزي نمي‏تواند اين خسارت را جبران نمايد… طبيعت، انسان را آزاد آفريده، ولي جامعه او را بنده گردانيده است. طبيعت، انسان را خوشبخت ايجاد كرده ولي جامعه او را بدبخت و بيچاره نموده است.۴۹
طرفداران آزادي مطلق از اين غافلند كه در آدمي نه تنها عقل بلكه هواهاي نفساني نيز وجود دارد كه مي‏تواند همچون توفان، بنياد برافكن باشد.
در اسلام، به آزادي بيان اهتمام جدي، و بهاي فراوان داده شده‏است. هركسي آزاد است، هرچه را كه انديشيده بيان كند، مگر آن‏كه مخالف با مباني و مقدسات باشد.
حال آيا طبق رهيافتهاي ديني و اسلامي، هر نوع بياني مي‏تواند آزاد باشد، يا اين كه آزادي در بيان نيز همچون دو نوع آزادي ديگر، قيد خورده و محدوديت مي‏پذيرد؟
پاسخ روشن است كه آزادي بيان را نيز مسائل زير محدود مي‏سازد:
۱ـ بيان موجب هدم شخصيت ديگران شود:
«وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُوءادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْوءُلاً»۵۰
بدينسان كسي حق ندارد به بهانه آزادي بيان، به شخصيتهاي محترم، و مقدس متعرض شود.
۲ـ آزادي بيان، به هدم، سستي و اهانت به عقيده‏هاي مورد احترام و مقدس ملتي نينجامد. هر چند ممكن است پاره‏اي از اظهارات بي پايه و سخن پراكنيها، سبب جذب عده‏اي ناآگاه نيز بشود، اما هرگز نمي‏توان عقايد ملتي بزرگ را مورد حمله وتاخت و تاز قرار داد و جرياني فكري و مقدس را در هم شكست.
«چه بسا انسانها كه در جهالت غوطه‏ور مي‏شوند و چه ارزشها و اصول عالي انساني كه تباه مي‏گردد! براي چه؟ براي اين كه نويسنده يا گوينده گريبان مردم را بگيرد و به شدت تكان بدهد و آنها را به سوي خودش متوجه سازد. آيا شست و شوي مغزي مردم جامعه، به بهاي خودنمايي انساني كه مي‏خواهد خويشتن را مطرح كند، مساوي نابودي معنوي مردم آن جامعه نيست كه يك انسان مطلق در بيان، انجام مي‏دهد؟»۵۱
۳ـ بيانات، دروغ و مبالغه‏آميز نباشد. ترويج دروغ و شايعات در جامعه، فتنه‏گري است و كساني كه بر مبناي تمايلات جناحي، فرقه‏اي، گروهي و شخصي در حق جريانها، اجتماعات و شخصيتها از اين حربه استفاده كنند، محكوم هستند.
«فاجعه اين است كه از آن هنگام كه آزادي مطلق بيان در جوامع تجويز شد، هر كس هر چه به ذهنش آمد آن را از راه زبان و قلم و بيان بيرون ريخت، درست است كه در ميان امور بيان شده حقايقي نيز وجود داشت، ولي آن قدر مطالبي احمقانه و خود محورانه بيرون آمد و به مغزهاي مردم سراسر دنيا سرازير شد كه رنگ اكثر قريب به اتفاق حقايق انساني و اصول ارزشي ناشي از هستي‏شناسي مات شد.»۵۲
در انديشه اسلامي، آزادي بيان بدين معناست كه هر كس آنچه مي‏خواهد بگويد، درست و سنجيده باشد؛ صحيح، باطل، زشت و زيبا را با هم در نياميزد.
«آيا مي‏توان از آزادي مطلق بيان، بدون هيچ قيد و شرطي، دفاع نمود و آن را براي هر كسي و در هر محيط و شرايطي تجويز كرد؟ آري! مي‏توان ولي يك شرط دارد و آن اين است كه صاحبان اين نظريه، نخست قهوه‏خانه و سينماها و ميكده‏ها و قمارخانه و همه اماكن عمومي و خصوصي از كودكستانها و دبستانها و دبيرستانها و خيابانها و وسائل نقليه و هر يك از خانه‏هاي شخصي مردم را دانشكده‏ها و آكادميهايي تلقي كنند كه تمام انسانهاي روي زمين را در خود جاي داده است، سپس هر چه به ذهنشان خطور مي‏كند بگويند! واقعا جاي شگفتي است كه اين گونه مطلق‏گوييها را از كساني مي‏شنويم كه به تفكر و فراواني معلومات مشهور شده‏اند.»۵۳
در قانون اساسي ما، حدي معقول و منطقي براي آزادي بيان در نظر گرفته شده است:
«نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند، مگر آن كه مخل به مباني اسلامي و حقوق عمومي باشد. تفصيل آن را قانون معين مي‏كند.»۵۴
در اين اصل، دو مبنا براي آزادي بيان در نظر گرفته شده و به همان دو مبنا محدود گرديده است:
۱ـ مبناي اسلامي، آزادي بيان نبايد با انديشه‏هاي اسلامي تضاد داشته باشد.
۲ـ با حقوق عمومي در تضاد نباشد و سبب نابودي حقوق افراد و جمعيتها و… نگردد.
«در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، آزادي بيان و نشر افكار با رعايت موازين اسلامي و مصالح كشور بايد تأمين گردد.»۵۵

پي نوشت ها
۱ – محقق و نويسنده.
۲ – راغب اصفهاني، المفردات، صص ۶۹ـ۶۸٫
۳ – دكتر خليل جر، فرهنگ لاروس، ترجمه سيد حميد طبيبيان، ص ۲۹۹٫
۴ – سيد علي اكبر قرشي، قاموس قرآن، مجلد ۱ و ۲، ص ۲۵۷٫
۵ – اعراف / ۱۵۷٫
۶ – الرحمن / ۵ـ۴٫
۷ – روضه كافي، ج ۸، ص ۲۲۹: «تقعدون في مكان فتحدثون و تقولون ما شئتم و تبرؤون ممن شئتم و تولون من شئتم؟ قلت نعم. قال و هل العيش إلاّ هكذا.»
۸ – ر.ك.: مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان؛ اديب عادل، زندگاني تحليلي پيشوايان ما؛ جعفر سبحاني، دورنمايي از زندگي پيشوايان اسلام؛ باقر شريف قرشي، حياة الامام الحسن؛ عمر فروخ، تاريخ صدر الاسلام و الدوله الامويه؛ سيد جعفر شهيدي، تاريخ تحليلي اسلام تا پايان امويان.
۹ – نهج البلاغه، حكمت ۳۶۶٫
۱۰ – نهج البلاغه، حكمت ۳۶۶٫
۱۱ – آل عمران / ۱۵۹٫
۱۲ – عبدالواحد التميمي الآمدي، غررالحكم، ج ۱، ص ۷۱٫
۱۳ – همان، ج ۳، ص ۴۰۸٫
۱۴ – محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج ۴، ص ۳۲۷٫
۱۵ – محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج ۱، ص ۴۰۳٫
۱۶ – نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶٫
۱۷ – همان.
۱۸ – يوسف / ۱۰۸٫
۱۹ – آل عمران / ۷۱٫
۲۰ – بقره / ۱۴۰٫
۲۱ – محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ص ۵۴٫
۲۲ – نحل / ۱۲۵٫
۲۳ – عنكبوت / ۴۶٫
۲۴ – زمر / ۱۸ـ۱۷٫
۲۵ – توبه / ۶۱٫
۲۶ – نحل / ۶۴٫
۲۷ – بقره / ۱۱۱٫
۲۸ – ر.ك.: مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، صص ۹۶ و ۱۳۲٫
۲۹ – علامه مجلسي، بحارالانوار، ج ۹، صص ۲۶۷ـ۲۵۷٫
۳۰ – همان، ص ۲۶۹٫
۳۱ – همان، ج ۱۰، ص ۱۲۶٫
۳۲ – همان، ج ۳، ص ۱۵۳٫
۳۳ – همان، ج ۱۰، صص ۳۱۸ـ۲۹۹٫
۳۴ – انعام / ۱۰۸٫
۳۵ – نهج‏البلاغه، خطبه ۲۰۶٫
۳۶ – علامه مجلسي، پيشين، ج ۷۲، ص ۱۴۳٫
۳۷ – همان، ص ۱۶۸٫
۳۸ – همان، ج ۷۵، ص ۲۵۳٫
۳۹ – همان، ج ۷۲، ص ۱۴۲٫
۴۰ – انفال / ۲۷٫
۴۱ – نساء / ۸۳٫
۴۲ – امام خميني قدس‏سره ، صحيفه نور، سخنراني ۲۶/۲/۵۹٫
۴۳ – توبه / ۱۰۷٫
۴۴ – امام خميني قدس‏سره ، پيشين.
۴۵ – ژولي سادا ژاندرون، تساهل، ترجمه عباس باقري، ص ۱۶۶٫
۴۶ – محمدتقي جعفري، حقوق جهاني بشر، ص ۴۰۸٫
۴۷ – نور / ۱۹٫
۴۸ – سخنراني در دانشگاه تربيت مدرس، كيهان، ۱۴/۶/۷۷٫
۴۹ – روسو، مقدمه قرارداد اجتماعي، صص ۱۳ و ۱۶٫
۵۰ – اسراء / ۳۶٫
۵۱ – آزادي از ديدگاه علامه جعفري، كيهان فرهنگي، ش ۱۵۴، مرداد ۷۸، ص ۱۹٫
۵۲ – همان، ص ۲۳٫
۵۳ – همان، ص ۲۰٫
۵۴ – قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل ۲۴٫
۵۵ – همان، اصل ۱۷۵٫

تبيان



دیدگاهها بسته است.